( از دماغ فیل افتاده ها همه را ریز می بینند الا خودشان را)
شایع ترین بیماری در تاریخ
یکى از رذایل اخلاقى که نه تنها در میان علماى اخلاق معروف و مشهور است در میان تودههاى مردم نیز از جمله صفات زشت شناخته شده مىباشد «غرور» است. این صفت رذیله موجب از خود بیگانگى و جهل نسبت به خویشتن و دیگران و فراموش کردن موقعیت فردى و اجتماعى خود و غوطهور شدن در جهل و بىخبرى است.
غرور سرچشمه صفات رذیله دیگرى مانند خودبرتربینى و تکبر و عجب و خودپسندى و ترک تواضع و کینه و حسد نسبتبه دیگران و تحقیر آنها مىشود.
مىدانیم یکى از عوامل اصلى رانده شدن شیطان از درگاه خدا «غرور» او بود و یکى از علل عدم تسلیم بسیارى از اقوام پیشین در برابر دعوت انبیاء وجود همین صفت نکوهیده در وجود آنان بود.
اقوام پیشین در برابر دعوت انبیاء همین صفت نکوهیده در وجود آنان بود.
فرعونها و نمرودها به خاطر غرورشان از خدا دور شدند و به سرنوشت شومى که عبرت براى همگان شد گرفتار گشتند.
«غرور» گاه در یک فرد پیدا مىشود و گاه قوم و ملت یا نژادى در چنگال این رذیله اخلاقى گرفتار مىشوند و بى شک قسم دوم خطرناکتر است؛ زیرا گاه کشور یا دنیایى را به آتش مىکشد و نمونه آن جنگ جهانى اول و دوم بود که حداقل یکى از علل عمده آن غرور و نژادپرستى آلمانىها بود.
مساله غرور و نخوت از آن روزى که آدم پا به این کره خاکى نهاد، در تمام دورانهاى تاریخ و عصر انبیاى پیشین تا امروز، یکى از سرچشمههاى اصلى و خطرناک فساد و انحراف و کفر و نفاق بوده است، مطالعه در این آیات نشان مىدهد که تا چه حد این صفت رذیله مایه بدبختى گروه عظیمى از انسانها و جوامع بشرى مىشود و اگر هیچ دلیلى بر زشتى این رذیله اخلاقى جز همین آیات نباشد کافى است.
نکوهش غرور در روایات اسلامى
1- در حدیثى از امام امیرمؤمنان(ع) مىخوانیم: «سکر الغفلة و الغرور ابعد افاقة من سکر الخمور!؛ مستى غفلت و غرور از مستى شراب طولانىتر است». [1]
2- در حدیث دیگرى از همان حضرت مىخوانیم: «جماع الشر فى الاغرار بالمهل و الاتکال على العمل؛ کانون بدىها در مغرور شدن به مهلت الهى و اعتماد بر اعمال(ناچیز) است». [2]
انسان عمل خیر ناچیزى انجام مىدهد و به وسیله آن خود را اهل نجات مىداند و آزادى بى قید و شرطى براى خود قائل استیا اینکه گناهانى از او سر زده و مهلت پروردگار سبب غرورش مىشود.
6- در سخن دیگرى آن حضرت غرور و خودبینى را یکى از موانع پندپذیرى انسان مىشمرد، مىفرماید: «بینکم و بین الموعظة حجاب من العزة؛ در میان شما و موعظه حجابى از غرور است»! [3]
علت این بیماری چیست؟
اسباب غرور و خودبینى بسیار زیاد است و مغروران گروههاى مختلفى هستند:
مغروران به علم و دانش و آنها کسانى هستند که وقتى به مقامى از علم مىرسند غرور و خودبینى بر آنها عارض مىشود
در حدیثى از امام امیرمؤمنان(ع) مىخوانیم: «سکر الغفلة و الغرور ابعد افاقة من سکر الخمور!؛ مستى غفلت و غرور از مستى شراب طولانىتر است».
در حدیثى از رسول خدا(ص) مىخوانیم که به ابن مسعود فرمود: «یابن مسعود! لاتغترن بالله و لاتغترن بصلاحک و علمک و عملک و برک و عبادتک؛ اى ابن مسعود! به(کرم) خدا مغرور نشو و همچنین به صالح بودن و علم و عمل و نیکوکارى و عبادتهایت»! [4]
در این حدیث به عوامل دیگر غرور از جمله
درباره از دماغ فیل افتاده هایی که همه را ریز می بینند الا خودشان را
اعمال صالح، انفاق در راه خدا و عبادات اشاره شده که هر کدام از آنها مىتواند عاملى براى مستى غرور گردد.
افراد صالح کم ظرفیتى را مىبینیم که هرگاه توفیق انجام عبادات یا اعمال نیکى پیدا مىکنند ناگهان بر مرکب غرور سوار شده و خود را اهل نجات و سعادت مىشمرند و همه مردم در نظرشان کوچک مىشوند و همین امر باعث هلاکتشان مىگردد.
یکى دیگر از عوامل غرور، مغرور شدن به لطف و کرم و مغفرت خداست، افرادى هستند که بى محابا و جسورانه گناه مىکنند، هنگامى که از آنها سؤال شود این چه کار زشتى است که شما انجام مىدهید؟ مىگویند: خداوند کریم و غفور و رحیم است، خدایى را که ما مىشناسیم از آن بالاتر است که گناهان این بنده ناچیز را به رخ او بکشد و به خاطر آن ما را مجازات کند، اصولا اگر ما گناه نکنیم عفو و کرم خدا چه مىشود؟
این گونه افکار انحرافى و سخنان غیر منطقى جرات آنها را در گناه بیشتر مىکند و باعث سقوط و هلاکتشان مىشود!
به همین دلیل در قرآن و روایات اسلامى از این نوع غرور شدیدا نهى شده است در آیه6 سوره انفطار مىخوانیم: «یا ایها الانسان ما غرک بربک الکریم؛ اى انسان! چه چیز تو را در برابر پروردگار کریمت مغرور ساخته است»؟
امیرمؤمنان(ع) در تفسیر این آیه مىفرماید: «یا ایها الانسان ما جراک على ذنبک؟ و ما غرک بربک؟ و ما انک بهلکة نفسک؟!؛ اى انسان! چه چیز تو را بر گناهت جرات داده؟ و چه چیز تو را در برابر پروردگارت مغرور ساخته؟ و چه چیز تو را به هلاکتخویشتن علاقهمند کرده است». [5]
فرق است بین کسى که گناه مىکند و جسور است و گویى خود را طلبکار مىداند و بین کسى که گناهى از او سرزده و شرمنده است و امید به رحمت حق دارد، اولى بر مرکب غرور سوار است و دومى دست به دامن لطف پروردگار زده است.
جهل و نادانى یکى دیگر از اسباب غرور است، همان گونه که علم و دانش گاه سبب غرور مىشود جهل و نادانى نیز در بسیارى از جاهلان سبب غرور است. در حدیثى از امیرمؤمنان مىخوانیم: «من جهل اغر بنفسه و کان یومه شرا من امسه؛ کسى که جاهل است مغرور به خویشتن مىشود و امروزش بدتر از دیروز اوست»! [6]
دیگر از اسباب غرور که گروه زیادى را در کام خود فرو برده است دنیا و زرق و برق دنیا، مال، مقام، جوانى، زیبایى و قدرت است.
در حدیثى از امیرمؤمنان على(ع) مىخوانیم: «الدنیا حلم و الاغترار بها ندم؛ دنیا خواب و خیالى بیش نیست و مغرور شدن به آن سبب پشیمانى است»! [7]
از شگفتیها این است که همه مردم با چشم خود زوال سریع نعمتها و از میان رفتن اموال و ثروتها و سقوط حکومتها و قدرتهاى دنیوى را همه روز با چشم خود مىبینند، اما هنگامى که خودشان به آن مىرسند چنان مغرور مىشوند که فکر مىکنند آنچه مربوط به آنهاست جاودانى است و هرگز از آنها گرفته نمىشود!
تشخیص علایم بیماری غرور
نسخه های شفابخش
اگر انسان به گذشته خویش برگردد که طفلى بود از هر نظر عاجز و ناتوان و به آینده خویش بنگرد که پیر و ناتوان و از کار افتاده مىشود و اگر چند روزى قدرت، مال، ثروت، جوانى و زیبایى دارد، همه آنها در معرض انواع آفات است و طبق ضربالمثل معروف «به مالت نناز که به شبى از بین مىرود و به جمالت نناز که به تبى از بین مىرود!» همه اینها آسیبپذیر است.
و نیز اگر به تاریخ پیشینیان بنگرد و سرعت زوال قدرتها و از میان رفتن اموال و نابودى امکانات با خبر شود هرگز مست غرور نخواهد شد.
چگونه انسان به عملش مغرور شود و حال آنکه ممکن استبا ضربهاى که به مغز او تصادفا وارد شود نه تنها همه علومش را فراموش کند حتى نام خود را نیز فراموش کند؟!
چگونه به اموالش مغرور گردد در حالى که با یک نوسان بازار و پیش آمدن یک حادثه مهم اجتماعى، سیاسى و یا نظامى نه تنها همه ثروت خود را از دست دهد بلکه بدهى زیادى به بار آورد؟!
چگونه به قدرتش بنازد در حالى که ممکن است فردا آن را از دست دهد و پشت میلههاى زندان باشد!
به هر حال آنچه انسان را از مرکب غرور پایین مىکشد و به مستى غرور پایان مىدهد شناختخویشتن و اوضاع جهان و بى اعتبارى و شدت دگرگونى احوال آن است.
قرآن مجید به مغروران خطاب مىکند و با این سخن بیدارگر به آنها هشدار مىدهد، مىفرماید: «اولم یسیروا فى الارض فینظروا کیف کان عاقبة الذین من قبلهم کانوا اشد منهم قوة و اثاروا الارض و عمروها اکثر مما عمروها و جائتهم رسلهم بالبینات فما کان الله لیظلمهم و لکن کانوا انفسهم یظلمون؛ آیا در زمین گردش نکردند تا ببینند عاقبت کسانى که قبل از آنها بودند چگونه بود؟ آنها نیرومندتر از اینان بودند و زمین را(براى زراعت و آبادى) بیش از اینان دگرگون ساختند و آباد کردند عمران نمودند و پیامبرانشان با دلایل روشن به سراغشان آمدند(اما آنها انکار کردند و کیفر خود را دیدند) خداوند هرگز به آنها ستم نکرد، آنها به خودشان ستم مىکردند». [8]
شبیه همین معنى در سوره غافر آیه 21 و 82 نیز آمده است.
«غرور» گاه در یک فرد پیدا مىشود و گاه قوم و ملت یا نژادى در چنگال این رذیله اخلاقى گرفتار مىشوند و بى شک قسم دوم خطرناکتر است؛ زیرا گاه کشور یا دنیایى را به آتش مىکشد و نمونه آن جنگ جهانى اول و دوم بود که حد اقل یکى از علل عمده آن غرور و نژادپرستى آلمانىها بود.
اگر انسان درست به جسم و روح و امکانات خود توجه کند که چقدر آسیب پذیرند و چگونه حوادث کوچک مىتوانند زندگى او را بر هم زنند، هرگز مست و مغرور نمىشود.
در حالات «ایاز» وزیر معروف مقتدر سلطان محمود غزنوى نقل کردهاند که همه روز در اطاق مخصوصى مىرفت و در را مىبست و بعد از لحظاتى بیرون مىآمد، بینندگان تعجب کردند که در این اطاق چه سرى نهفته است که همه روز «ایاز» به آن سرکشى مىکند، بعد از تحقیق معلوم شد لباس دوران چوپانیش را در آنجا گذارده و همه روز به آنجا مىرود و به آن نگاه مىکند و مىگوید: ایاز تو چوپان بودى! اکنون که خداوند تو را به مقام وزارت رسانده مغرور مباش، از این بترس که فردا مقامت را از دست بدهى و از گذشته نیز ناتوانتر شوى»!
منبع: اخلاق در قرآن، ج 2 -ص251، با تلخیص فراوان
------------------------------------------------
[1]. غررالحکم.
[2]. همان مدرک.
[[3]. نهج البلاغه، کلمات قصار، حکمت 282.
[4]. مکارم الاخلاق، جلد 2، صفحه 350.
[5]. نهج البلاغه، خطبه223.
[6]. غررالحکم، شماره 8744.
[7]. همان مدرک، شماره 1384.
[[8]. روم، 9.
بىاعتنایى به مردم، بى توجهى به حلال و حرام الهى، رعایت نکردن ادب با بزرگان و ترک محبتبا دوستان و بستگان، بىرحمى نسبتبه زیردستان، ذکر سخنان ناموزون و دور از ادب، سر دادن خنده و قهقهه بلند، دویدن در حرف دیگران، نگاههاى تحقیرآمیز به صالحان و پاکان و عالمان و همچنین راه رفتن به صورت غیر متعارف، پا را به زمین کوبیدن، شانههها را تکان دادن، نگاههاى غیر متعارف به زمین و آسمان نمودن و حتى گاهى کارهاى دیوانگان را انجام دادن اینها همه از نشانههاى غرور است. از آنجا که غرور غالبا ناشى از جهل و عدم شناختخویشتن و قدر و منزلت انسان در پیشگاه خداست نخستین گام درمان این بیمارى اخلاقى شناخت خویشتن و معرفت پروردگار و نیز شناخت لیاقتها و شایستگىها در انسانهاى دیگر است. مذمت از این خوى زشت در احادیث اسلامى نیز بازتاب گستردهاى دارد: