مفاتح الغیب [ کلیدهای غیب ]

وساطت ازدواج به ضمیمۀ ختومات واذکارهفته ، دعاهای نازایی ، گشایش بخت ، گشایش کار ، باطل السحرو.........

مفاتح الغیب [ کلیدهای غیب ]

وساطت ازدواج به ضمیمۀ ختومات واذکارهفته ، دعاهای نازایی ، گشایش بخت ، گشایش کار ، باطل السحرو.........

بدون شرح (فاعتبرو یا اولی الا بصار=عبرت بگیرید ای انسانهای عاقل)

توخودبخوان ازاین مجمل حدیث مفصل

نامه شماره 1

یکشنبه 7 خرداد ماه سال 1391 ساعت 09:05

سلام دختر 32 ساله هستم مدت 7 سال است که قرار ازدواج با پسری را گذاشتم و حالا که  تمام کارها به انجام رسیده  

 است از انجام این کار با بهانه های مختلف شانه خالی می کند . من از سوی خانواده بسیار تحت فشار هستم . می گوید مرا دوست دارد ولی نمی داند که باید چه کند . لطفا به من کمک کنید . چه کاری باید انجام دهم تا دست از این بی ارادگی بر دارد و اقدام کند  ج :سلام علیکم

او خوب می داند چه می کند این شما هستید که نمی دانید دراولین تماسی که با شماداشت بگویید رسما باتفاق خانواده اش ازشما خواستگاری کند اگربه هردلیل طفره رفت ادامه ارتباط به صلاح شما نیست ولی هرگزتوهین یا هتاکی وجسارتی به ایشان وخانواده اش نکنید اگرخدای نخواسته دراثراین ارتباط عفت یاآبروی خانوادگی شما مخدوش شده است وایشان ازازدواج با شما استنکاف نمود می توانیدجهت استیفای حقوقتان ازطریق مشاورین حقوقی شهرتان اقدام نماییدالبته مراجعه شما به مشاورخانواده شاید به حل مسالمت آمیزمشکلتان کمک کند .

نامه شماره 2

یکشنبه 31 اردیبهشت ماه سال 1391 ساعت 15:11

مدت5سال با یکی نامزد بودم اما بی دلیل یک ساله رفته و انگار با خودش خوشبخت است

ج:فکرمی کنید ازاول قصدازدواج داشته است !!!؟؟؟

نامه شماره 3

وبگونه ای پاسخ نامه های قبل

سلام خسته نباشید
مدت 10سال دل بسته دختری بودم اما خواهران و برادرانم به شدت مخالفت میکردند و حتی برای آزار روحی من نسبت های ناروا به بنده خدا می بستند وهمه عالم وآدم از علاقه من نسبت به ایشان باخبر بودند تا جایی که رسوای عالم وآدم بودم اما هرگز جرأت ابراز علاقه نداشتم تنها به لطف خدا امیدوار بودم تا اینکه 1ماه پیش خبر عقدش را شنیدم شب و روزم با بیقراری توام شد نمازم با گریه با سرگردانی و بیقراری نمی دانم چه کنم افسرده و گوشه گیر شدم اما هنوز هم به لطف پروردگار امیدوارم لطفا این حقیر درمانده را رهنمایی کنید

ج: سلام علیکم

دوست عزیزده سال برای بلاتکلیف نگه داشتن دخترمردم زمان کمی است !!!؟؟؟ خداراشکرکنید که این بندۀ خدا ازبلاتکلیفی درآمده است وشماوخانواده هم ازگذشته هاتون توبه کنیدوازخدا همسری شایسته بخواهید انشاء الله روزیتان خواهد کرد

دوستان عزیز :

به نظرشما وعدۀ ازدواج ازطرف دوستِ پسر صادقانه است ؟یا.......

ودرمواردنادری که پسرقصد ازدواج داردچرا غالباخانواده ها مخالفند !؟

بیایید تجربیات تلخ و شیرین خود را دراختیاردوستانمان بگذاریم


بعدا نوشت دوستان عزیز

شماره 1

سه شنبه 16 خرداد 1391 ساعت 13:01

سلام از وب خوبتون که باعث راهنمایی جوونها میشه ممنون
جالبه که بدونید منم همچین مشکلی دارم 6 ساله که پسری رو دوست دارم اونم بقول خودش

عاشقمه از طرف خانواده من مشکلی نیست اما خانواده اون بخاطر تفاوت فرهنگهای شمال و جنوب مخالفن (خوزستان ومازندران )الان هم که یکماه و نیمه که این آقای بظاهر عاشق خطهای موبایلش رو خاموش کرده و من ازش بیخبرم ... من هیچ وقت به مردها اعتماد نداشتم نمیدونم چرا عاشق همچین مردی شدم که اگر یک صدم دوستم داشت یکماه و نیم منو از خودش بیخبر نمیگذاشت یا لااقل مرد بود و میگفت دختر برو دنبال زندگیت ... رابطمون از راه درست بوده ولی واقعا نمیدونم چرا اینطور شد . و دیگه به هیچ مردی نمیتونم اعتماد کنم باورتون نمیشه اینقدر توی این مدت عذاب کشیدم که فقط خدا میدونه و بس .... نمیخوام به آقایون توهین کنم اما هستن کسانی که با چنین رفتار ناجوانمردانه ای زندگی دیگران رو به جهنم تبدیل میکنند و اسم خودشون رو مسلمون میزارن و ادعای مومنی میکنن ... امیدوارم که خدا بهم صبر و امید بده ... مرسی از وب خوبتون 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

سلام علیکم

ازابراز لطف شما صمیمانه سپاسگزاریم

ازوضعیت پیش آمده برای دوست عزیزی همچون شما بسیار متاثر شدیم .

انشاء الله بعدازاظهارنظر وراهنمایی دوستان فهیم وخیراندیشمان درجمع بندی کامنت های دوستان نظرمان را به عرض شما ودوستان خواهیم رساند ولی اجالتا به نظر می رسد که 6سال دوستی با وعدۀ ازدواج صادقانه نباشد امیدواریم دراین مدت سوء استفادۀ جنسی ازشما نشده باشد .


چهارشنبه 17 خرداد 1391 ساعت 14:23

سلام دوست عزیز ... مرسی از لطفتون 
در این 6 سال رابطه ما همش تلفنی بوده و سواستفاده جنسی نشده خدا رو شکر اما دلبستگی خیلی عمیقی بوجود اومده که با شرایط موجود ظاهرا فقط از طرف من بوده من واقعا از نظر روحی داغونم چون قبل از این چندین بار بهش گفته بودم که از هم جدا بشیم اما ایشون راضی نشدن و گفتن خودشون میخوان و میخوان به دلخواه خودشون زن بگیرم حتی من بهش گفتم تنهایی بیاد خواستگاری اما هر بار طفره رفت به هر حال اگر ظلمی واقع شده خدا جای حق نشسته ولی من میبخشمش چون از صمیم قلب عاشقشم اما دیگه باهاش تموم میکنم ....  

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ  

ج:

سلام علیکم این همان چیزی است که شیادان به عنوان آخرین سکانس دنبالش هستند (بعدازکام گرفتن کاری می کنند که رابطه قطع بشه چون در99%موارد پسردوست دخترش را برای ازدواج انتخاب ننموده است ) 

تاببینیم نظردوستان چیست ؟ 


بعدا نوشت دوستان عزیز  

شماره 2  

شنبه 20 خرداد 1391 ساعت 10:19

سلام به شما دوستان بزرگوار  

درمورد نظردوست اخیرمون منم باید واقیعتی رو ذکر کنم من چندین سال پیش با پسری که ازمتولدین دهه ۵۰ بود اشنا شدم ایشون واسم خودشو هلاک میکرد داشت میکشت اونم چندین سال ، اما به محض اینکه مادر وخواهرش اومدن منو درمحیط اداره دیدن واصلا نمی دونم چرا منو نپسندیدن فقط گفتن به درد ما نمی خوره این عاشق سینه چاک بلافاصله برا همیشه رفت وپشت سرش و هم نگاه نکرد نمی گم من مومنم پاکم مطهرم بهرحال یه انسانم وهرانسانی ممکنه مرتکب گناه بشه اما به محض شکستن دلم یه روزی که  خواهرش باخانواده به ترکیه واسه تفریح رفتن درتصادفی هردو فوت نمودن وفقط دودخترش سالم موندن که حالا داره مادر شوهرش بزرگ میکنه بخدا نفرین نکردم اما دلم شکست . 

 بعد چندین سال باز باپسری اشنا شدم که معلم بود متولد ۱۳۴۹ اونم واسه چی بعد سه سال وچرا ؟ بعد رفتن به مکه منو فراموش کرد تلفناشو خاموش کرد قطع ارتباط ، چرا نمیدونم روزه سکوت گرفت قراربود بعد اومدنش ازحج ازدواج کنیم که همه چی تموم شد بهرحال نمی دونم چرا وبرا چی اما حدس میزنم پسرای قدیمی منظور متولد دهۀ پنجاها وسواس وخیلی حرف گوش کن واحترام به والدین شاید هم دلایلی دیگه ای داره نمیدونم شایدهم ازبخت بد منه که ازدواجی دربختم وجود ندارد بهرحال فقط با احساساتم بازی کردند ورفتند   

 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

ج:

سلام علیکم   

دوست عزیز ازوضعیت پیش آمده برای شما بسیارمتاثرشدیم  

ولی واقعا فکرمی کنیدکه هردوی اینها  عاشق بوده اند و قصد ازدواج داشته اند !!!؟؟؟

 

 


 شنبه 20 خرداد 1391 ساعت 13:03

ودراخر اینکه :
اگربیش ازحد وقت خود را صرف بودن باکسی کنید که باشما مانند یک گزینه رفتار میکند ، شانس یافتن کسی که با شما مانند یک اولویت رفتار کند را از دست خواهید داد .  

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 

ج :

ای کاش حداقل به عنوان گزینه ای برای ازدواج فکرکند نه گزینه ای برای ........!!!؟؟؟  


 بعدا نوشت دوستان عزیز 

شماره 3 

منم یه سال پیش با پسری اشنا شدم قضیه اش بماند چه جوری باهم اشنا شدیم
من دختر مومنی بودم و هستم ولی نمیدونم چرا بین عقل و عشق عشق رو انتخاب کردم شاید این عشق نبود هوسم نبود چون من رابطه ای نامشروحی با هیچکس نبودم حتی یه دست دادن هم من اهلش نبودم و نییستم شاید فرار از تنهایی بود ونمیدونم چی بود ولی هر چی بود کاش نبود
اونم بهم پیشنهاد ازدواج داد اصلا قرار ما ازدواج بود
همش بهم دروغ گفت همش دروغ ازم پول گرفت پس بده ولی هیچوقت پسش نداد من برا اون پول کار کرده بودم پول شهریم بود
و یه کاری کرد که من چند ماه مریض شدم
از نسل پسرای امروزم بود
من از خیلی از خدا خواستم منو ببخشته که گرفتار دام شیطان شدم
و خودمو خیلی قانع کردم که ببخشمش ولی نتونستم نمیدونم چرا
واقعا با زندگیم با ایمانم با خودم با همه ارزشهام بازی کرد
اینو بگم ساده به کسی اعتماد نکنین
خدا خواست امتحانم کنه چون خیلی منم منم میکردم که من اهل عشق نیستم
در امتحان خدا شکستم
خدایا تو روبخداوندیت قسم دیگه امتحانم نکن که من طاقتشو ندارم
نمیدونم خدا منو بخشیده یا نه ایشااله که بخشیده  

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 

 ج:

سلام دوست عزیز  

به سهم خودمان ازوضعیت پیش آمده برای شما خیلی متاثرشدیم . 

وآرزو میکنیم ای کاش این تجربه تلخ شما برای هیچ دختری تکرار نشود ونصایح شما را جدی بگیرند . 

شما خودتان راسرزنش نکنید همینکه ازعملکرد گذشته  پشیمان هستید وتصمیم دارید آنرا تکرار نکنید اسمش توبه است وتا مادامی که براین عهدتان استوارید به عفوورحمت پروردگارامیدوارباشید  

خوشبختی وموفقیتتان آرزوی ماست  

 

 


نظرات 15 + ارسال نظر
000 دوشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 20:09

با سلام .وعده ازدواج از طرف این هوسرانان فقط یک وعده است و فراتر از ان نخواهد رفت.

ضمن تشکر ازنظرشما
ازدوستان دعوت میکنیم نظردوست عزیزمان 000 را نقد نمایند ونظرموافق یا مخالف خودشان را با فرمایش ایشان بیان نمایند

مهین سه‌شنبه 9 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 13:43

سلام
ازمطالب خوب وارزنده شما بسیارمتشکرم
خیلی ازپسره هدفشان ازطرح دوستی با دختران ازدواج نیست بلکه سوء استفاده جنسی است

ضمن تشکر ازنظرشما
ازدوستان دعوت میکنیم نظردوست عزیزمان مهین را نقد نمایند ونظرموافق یا مخالف خودشان را با فرمایش ایشان بیان نمایند

سعید چهارشنبه 10 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 18:28

تشکرازپست خوبی که گذاشتید
من بانظردوستمان ooo که معلوم نیست خانم هستند یاآقا موافقم وبرعکس ساراخانم معتقدم بخاطر وضعیت موجودی که بعضی دختران درکوچه وخیابان دارند بسیاری ازخانواده ها مستقیما درانتخاب همسربرای پسرانشان دخالت می کنند واجازه انتخاب به آنها نمی دهند
البته این نظرمنه

ضمن تشکر ازنظرشما
ازدوستان دعوت میکنیم نظردوست عزیزمان سعید را نقد نمایند ونظرموافق یا مخالف خودشان را با فرمایش ایشان بیان نمایند
ودوستانی که توسط ایشان نقد شده اند می توانند ازخودشان دفاع نمایند

sadaf سه‌شنبه 16 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 13:01

سلام از وب خوبتون که باعث راهنمایی جوونها میشه ممنون
جالبه که بدونید منم همچین مشکلی دارم 6 ساله که پسری رو دوست دارم اونم بقول خودش عاشقمه از طرف خانواده من مشکلی نیست اما خانواده اون بخاطر تفاوت فرهنگها شمال و جنوب مخالفن الانم که یکماه و نیمه که این آقای بظاهر عاشق خطهاش رو خاموش کرده و من ازش بیخبرم ... من هیچ وقت به مردها اعتماد نداشتم نمیدونم چرا عاشق همچین مردی شدم که اگر یک صدم دوستم داشت یکماه و نیم منو از خودش بیخبر نمیگذاشت یا لااقل مرد بود و میگفت دختر برو دنبال زندگیت ... رابطمون از راه درست بوده ولی واقعا نمیدونم چرا اینطور شد . و دیگه به هیچ مردی نمیتونم اعتماد کنم باورتون نمیشه اینقدر توی این مدت عذاب کشیدم که فقط خدا میدونه و بس .... نمیخوام به آقایون توهین کنم اما هستن کسانی که با چنین رفتار ناجوانمردانه ای زندگی دیگران رو به جهنم تبدیل مینند و اسم خودشون رو مسلمون میزارن و ادعای مومنی میکنن ... امیدوارم که خدا بهم صبر و امید بده ... مرسی از وب خوبتون

sadaf سه‌شنبه 16 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 16:17

سلام من در پاسخ اقای سعید باید بگم که اولا همه 5 انگشت مثل هم نیستن هر کس بسته به خلق و خوی و رفتارش جفتش نصیبش میشه اگر آدم سالم و صالحی باشی حتما خدا واست یکی مثل خودت میفرسته و اینکه تر و خشک با هم باید بسوزن یه پسری که سنش مثلا 37 سالشه حتما خوب و بد رو تشخیص میده که حالا بخواد از توی خیابون زوجش رو پیدا بکنه یا خانوادش براش انتخاب کنن یا به هر شکل دیگه خانواده ها خیلی وقتها بیخودی ایراد میگیرن اگر واقعا دلایل قانع کننده باشه خوب فرزند باید گوش بده که بعد ضرر نبینه وبا نظر سارا خانم کاملا موافقم
امیدوارم همه جوونها با چشم عقل ازدواج کنن و خوشبخت بشن آمیییییین

ضمن تشکر ازنظرارزشمند شما
ازدوستان دعوت میکنیم نظردوست عزیزمان صدف را نقد نمایند ونظرموافق یا مخالف خودشان را با فرمایش ایشان بیان نمایند
همچنین دوست عزیزمان سعید هم می تواند ازنظریه خودش دفاع کند

ساناز چهارشنبه 17 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 08:53

به نظرم منم وعده انان فقط هوس است و بس
هوسشون که فروکش کنه
دین و ایمون و وعده و وعیدشون فراموش میشه

ضمن تشکر ازنظرارزشمند شما
ازدوستان دعوت میکنیم نظردوست عزیزمان ساناز را نقد نمایند ونظرموافق یا مخالف خودشان را با فرمایش ایشان بیان نمایند

سنا چهارشنبه 17 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 08:59

در مورد نظر سارا جان هم بگم که
پسرای قدیم مردن بگن ازدواج میخوان ازدواج میکنن
مثل پسرای امروز نیستن که تو هر ساعت هزار بار نظرشون عوض میشه با دل ادم بازی نمیکنن با زندگی ادمو...
پسرای دیروز=زندگی
پسرای امروز=هوس

ضمن تشکر ازنظرارزشمند شما
ولی ای کاش منظورتان را از پسرهای قدیم وجدید واضحتر می فرمودید که آیا منظورتان گروههای سنی ازپسران موجود است یا پسران دیروز وپدربزرگهای امروز ؟
ازدوستان دعوت میکنیم نظردوست عزیزمان صدف را نقد نمایند ونظرموافق یا مخالف خودشان را با فرمایش ایشان بیان نمایند
همچنین دوست عزیزمان سارا هم می تواند ازنظریه خودش دفاع کند

sadaf چهارشنبه 17 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 14:23

سلام دوست عزیز ... مرسی از لطفتون
بله خوزستان و شمال هستن اما در این 6 سال رابطه ما همش تلفنی بوده و سواستفاده جنسی نشده خدا رو شکر اما دلبستگی خیلی عمیقی بوجود اومده که با شرایط موجود ظاهرا فقط از طرف من بوده من واقعا از نظر روحی داغونم چون قبل از این چندین بار بهش گفته بودم که از هم جدا بشیم اما ایشون راضی نشدن و گفتن خودشون میخوان و میخوان به دلخواه خودشون زن بگیرم حتی من بهش گفتم تنهایی بیاد خواستگاری اما هر بار طفره رفت به هر حال اگر ظلمی واقع شده خدا جای حق نشسته ولی من میبخشمش چون از صمصم قبل عاشقشم اما دیگه باهاش تموم میکنم ....

sadaf پنج‌شنبه 18 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 10:07

سلام در جواب سنا باید اشاره کنم به حرف نویسنده عزیز وب که آیا منظورتان گروههای سنی ازپسران موجود است یا پسران دیروز وپدربزرگهای امروز ؟؟؟؟؟
عشق منم که این همه مدت منتظرش بودم 38 سالشه پس از مردای کهن سال میشه بنظر من بعضی از مردها خیلی به حرف خانواده گوش میدن و حتی بخاطر اونها از عشقشون میگذرند

سلام علیکم
ضمن تشکرازنظرارزشمندشما
دوستان عزیز لطفا کمک کنند تا روشن شود که چه گرههای سنی درامرازدواج به تشخیص خودشان ازدواج می کنند وچه گروههای سنی با تشخیص پدرومادر وعلت آن را درچه می دانید ؟
درضمن دوستان نظرصدف عزیز را نقد نمایند که آیا به نظر آنها عشق ایشان پدرومادرش را برای فریب صدف عزیز بهانه کرده است یا نه واقعا خانواده اش با ازدواج او با صدف مخالفند!؟

سارا شنبه 20 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 10:19

سلام به شما دوستان بزرگوار درمورد نظردوست اخیرمون منم باید واقیعتی رو ذکر کنم من چندین سال پیش با پسری که ازمتولدین دهه ۵۰ ها بود اشنا شدم ایشون واسم خودشو هلاک میکرد داشت میکشت اونم چندین سال ، اما به محض اینکه مادر وخواهرش اومدن منو درمحیط اداره دیدن واصلا نمی دونم چرا منو نپسندیدن فقط گفتن به درد ما نمی خوره این عاشق سینه چاک بلافاصله برا همیشه رفت وپشت سرش و هم نگاه نکرد نمی گم من مومنم پاکم مطهرم بهرحال یه انسانم وهرانسانی مرتکب گناه میشه اما به محض شکستن دلم یه روزی که خواهرش باخانواده به ترکیه واسه تفریح رفتن ودرتصادفی هردو فوت نمودن وفقط دودخترش سالم موندن که حالا داره مادر بزرگش بزرگ میکنه بخدا نفرین نکردم اما دلم شکست ، بعد چندین سال باز باپسری اشنا شدم که معلم بود متولد ۱۳۴۹ اونم واسه چی بعد سه سال وچرا ؟ بعد رفتن به مکه منو فراموش کرد تلفناشو خاموش کرد قطع ارتباط ، چرا نمیدونم روزه سکوت گرفت قراربود بعد اومدنش ازحج ازدواج کنیم که همه چی تموم شد بهرحال نمی دونم چرا وبرا چی اما حدس میزنم پسرای قدیمی منظور متولد ده پنجاها وسواس وخیلی حرف گوش کن واحترام به والدین شاید هم دلایلی دیگه ای داره نمیدونم شایدهم ازبخت بد منه که ازدواجی دربختم وجود ندارد بهرحال

سلام علیکم
عاشق نبوده اند وگرنه به راحتی شمارا ترک نمی کردند.
مواظب باشید بعدازاین عاشق هربی سروپایی نشوید

سارا شنبه 20 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 13:03

ودراخر اینکه
اگربیش ازحد وقت خود را صرف بودن باکسی کنید که باشما مانند یک گزینه رفتار میکند ، شانس یافتن کسی که با شما مانند یک اولویت رفتار کند را از دست خواهید داد .

آفرین خیلی جمله خوبی رافرمودید

sadaf یکشنبه 21 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 17:02

salam
khoda ro 100 hezar martabeh shokr ke onghadr dor bodim ke kami nagereft rabeteh ma telefoni bod boad masafat ziyad baes shodeh bod ke bedidan ham narim

سلام
مگه زبان شیرین فارسی چه ایرادی دارد که که باحروف اینگلیسی می نویسید
خدارا شکرکه دوربوده.
مواظب باشید آزموده را آزمودن خطاست

نام محفوظ یکشنبه 21 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 22:13

سلام مجدد یک سوال دارم ... به همون دلیلی که در کامنت قبل گفتم وضع روحی من داغون است چند روز پیش کتابی بدستم رسید که با خواندن ان کتاب توانستم تا حدی از نفرت و خشم خود کم کنم و سعی کنم عصبانی و ناراحت نباشم و شخص مورد نظر را ببخشم آیا ایم کتاب و کلمات کلیدی که در ان بکار رفته مربوط به دین وهابیت میشود البته اگر ان را خوانده باشید همش از خدا و مسیح گفته اما باز هم نمیخوام خودم رو درگیر گناه کنم اسم کتاب .........ترجمه ........لطفا اگر اطلاعاتی داری به ایمیل من جواب بدید .......لطفا نظرات من خصوصی بماند خصوصا ادرس ایمیل با تشکر و سپاس

سلام علیکم
نوعا کتابهایی که ازنویسندگان خارجی درایران اجازه نشرمی گیرند باموضوعات مهارتهای اجتماعی وخانوادگی وفردی است وجزدرمواردی که ضدیت با احکام دین اسلام نداشته باشندبه نظرمی رسد مطالعه آنها مانعی نداشته باشند فقط توجه داشته باشید اکثرکتابهای ترجمه شده غربی تجارب ونظرات شخصی آنهاست حال آنکه توصیه های ائمه وبزرگان شیعه مبتنی برسیره اهل بیت ووحی ونبوت است

ساناز پنج‌شنبه 25 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 09:45

منم یه سال پیش با پسری اشنا شدم قضیه اش بماند چه جوری باهم اشنا شدیم
من دختر مومنی بودم و هستم ولی نمیدونم چرا بین عقل و عشق عشق رو انتخاب کردم شاید این عشق نبود هوسم نبود چون من رابطه ای نامشروحی با هیچکس نبودم حتی یه دست دادن هم من اهلش نبودم و نییستم شاید فرار از تنهایی بود ونمیدونم چی بود ولی هر چی بود کاش نبود
اونم بهم پیشنهاد ازدواج داد اصلا قرار ما ازدواج بود
همش بهم دروغ گفت همش دروغ ازم پول گرفت پس بده ولی هیچوقت پسش نداد من برا اون پول کار کرده بودم پول شهریم بود
و یه کاری کرد که من چند ماه مریض شدم
از نسل پسرای امروزم بود
من از خیلی از خدا خواستم منو ببخشته که گرفتار دام شیطان شدم
و خودمو خیلی قانع کردم که ببخشمش ولی نتونستم نمیدونم چرا
واقعا با زندگیم با ایمانم با خودم با همه ارزشهام بازی کرد
اینو بگم ساده به کسی اعتماد نکنین
خدا خواست امتحانم کنه چون خیلی منم منم میکردم که من اهل عشق نیستم
در امتحان خدا شکستم
خدایا تو روبخداوندیت قسم دیگه امتحانم نکن که من طاقتشو ندارم
نمیدونم خدا منو بخشیده یا نه ایشااله که بخشیده

[ بدون نام ] سه‌شنبه 30 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 19:49

سلام
ارمطالب خوبتان نهایت استفاده رابردم
خدا خیرتان بدهد

سلام علیکم
سپاسگزاریم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد